روانشناس ابراهیم رجب پور

روانشناسی بالینی

اختلالات شخصیت

نوشته شده توسط: ابراهیم رجب پور در ۱۹ فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۵۴
دسته بندی:  روانشناسی بالینی» روانشناسی بالینی

 

مقدمه:

کودک هنگام تولد معیار مشخص و معینی از «بد» و «خوب» ندارد . اگر پاسخ هایی که به جامعه می دهد ، مطابق معیارهای آن جامعه باشد و به نحو مداومی تقویت شوند ، او آن پاسخ های «خوب» را حفظ می کند و واکنش های «بد» را ترک می گوید. در ابتدا رفتارش به وسیله عوامل بیرونی کنترل می شود و تنبیه و تشویق او ، واکنش های او را شکل می دهد. اما به تدریج که وجدان یا فراخود در او پیدا می شود ، به درون فکنی ارزش های بیرونی می پردازد و درباره رفتارهای خود قضاوت می کند. او در اثر رفتارهایی که بد می داند ، احساس گناه می کند و د راثر رفتارهای خوب خود ، احساس رضایت و پذیرش. به تدریح که کودک رشد می کند ، صفات شخصیت به صورت الگوهای ثابت ادراک ، تفکر و ارتباط با خود و دیگران درمی آید ؛ این الگوها طیف وسیعی از حیطه های رفتار شخصی و اجتماعی را شامل می شوند. اگر این صفات شخصیت ناسالم ، پرورش یابند و سبب ناسازگاری و اختلال در کنش های اجتماعی ، شغلی ، ارتباطات بین فردی و بدبختی های شخصی شوند ، طبعا شخص دچار اختلالات شخصیت[1] خواهد شد که در حدود نوجوانی و حتی زودتر تظاهر می کند و در قسمت عمده ای از زندگی بزرگسالی فرد ، ادامه می یابد و در سنین میانسالی و پیری نیز نمود آن کاهش می یابد.



[1] . Personality Disorders

انواع اختلالات شخصیت

از سوی انجمن روان پزشکی آمریکا ، در آخرین تجدید نظر ، اختلالات شخصیت به سه دسته عمده تقسیم شده است:

دسته اول ، شامل اختلالات پارانویید ، اسکیزویید و اسکیزوتایپال می شود. این افراد به دلیل داشتن اشتغالات ذهنی خاص ، معمولا به نظر دیگران «عجیب و غریب» می آیند.

دسته دوم ، شامل اختلالات شخصیت هیستریانیک ، نارسیستیک ، ضد اجتماعی و شخصیت مرزی می شوند. افراد این گروه ، هیجانی ، خودنما و متلون هستند. دسته سوم ، شامل اختلالات شخصیت گوشه گیر یا دور یگزین ، وابسته ، وسواسی. افراد مبتلا به این اختلالات غالبا افرادی مضطرب و وحشت زده هستند.

گروه اول

1- اختلال شخصیت پارانوید:

علایم بارز این اختلال عبارت است از:1) سوء ظن غیرواقعی و مداوم نسبت به مردم ، 2) حساسیت زیاد و محدود بودن عواطف . فردی که اختلال شخصیت پارنوید دارد ،3) این سوء ظن را نه تنها موجه می داند ، بلکه در بسیاری از موارد در صدد تامین امنیت خود و حفاظت از وجودش برمی آید. این افراد معمولا بسیار فعال هستند و در برابر هر نوع خطر احتمالی و غالبا تصوری ، خود را مجهز می کنند و حالت دفاعی به خود می گیرند. آن ها از هر گونه انتقاد و سرزنش ، حتی اگر صحیح هم باشد ، گریزانند. رفتار چنین فردی به نظر دیگران دفاعی ، مرموز ، حیله گرانه و توطئه آمیز می رسد. این بیماران نه به هیچ کس اطمینان دارند و نه از هیچ کس انتظار خدمت و وفاداری ؛ بلکه برعکس ، همیشه منتظرند که دیگران به آنها خیانت کنند و ضربه بزنند. به همین دلیل هم در بین این افراد نوعی حسادت بیمارگونه شیوع دارد.

غالبا بحث های معمولی را مبدل به مشاجره لفظی می کنند و به قول معروف ، از کاهی کوهی می سازند. چون نسبت به محیط و مردم دایما احساس خطر می کنند ، اغلب در حالت تنش فکری و عضلانی هستند؛ لذا هیچ گاه به احساس آرامش نمی رسند. به طور مدام از دیگران انتقاد می کنند و قادر به قبول انتقادهای دیگران نیستند.

عواطف این افراد ، بسیار محدود و کنترل شده است ؛ بنابراین به نظر ، آدم هایی سرد و بی عاطفه می رسند. آن ها غالبا جدی هستند و کمتر به مزاح و شوخی می پردازند ؛ به نظر خود آنها ، این جدیت نشانه منطقی ، علمی و عینی بودن و بی جهت احساساتی نبودن است. آن ها فاقد عواطف و احساسات لطیف افراد سالم هستند و از برقراری ارتباط نزدیک عاطفی با دیگران عاجزند و بیشتر از ترس از دست دادن اشتقلال و اعمال قدرت ، با مردم رابطه برقرار می کنند ؛ میل شدید به خودکفایی و استقلال ، سبب خودخواهی و خودبزرگ بینی زیاد آن ها و عدم همکاری و شرکت در اجتماعات می شود ؛ البته ، مگر این که خودشان اداره کننده این گروه ها باشند. همچینن ، بسیار خشک ، قا لبی و لجوج هستند و گذشت و مصالحه در امور ، برای آن ها بسیار دشوار است. در فعالیت های اجتماعی ، بیشتر متوجه افراد قوی و ضعیف هستند ؛ نسبت به اقویا ، مراجع و روسا به شدت حسادت می ورزند و از افراد ضعیف ، مستضعف ، بیمار ، معلول و ناتوان نیز به شدت تنفر دارند. غالبا نسبت به هنر و زیبایی بی تفاوت ، و به رشته های فنی و فن آورانه علاقه دارند . تحت فشار شدید و شرایط نامساعد ، «علائم زودگذر پسیکوتیک» از خود نشان می دهند.تاثیراتی که این نوع اختلال بر رفتار ظاهری آنها می گذارد ، بسیار کم است. در ارتباط با روسا و همکاران شغلی بیشتر مشکل دارند.

2- اختلال شخصیت اسکیزویید:

علائم بارز این اختلال : 1) ناتوانی شخص در برقرار کردن ارتباط اجتماعی با دیگران است که به صورت سردی رفتار ، بی عاطفگی ، بی توجهی نسبت به تمجید یا انتقاد و بی تفاوت بودن به احساسات اطرافیان و سایرین ، متجلی می شود. این افراد ، هیچ علاقه ای به شرکت در امور اجتماعی ندارند و تنهایی را ترجیح می دهند ، به همین دلیل ، دوست و آشنای زیادی نیز ندارند. آن ها گوشه گیر ، درون گرا و در خود فرورفته به نظر می رسند و فعالیت هایشان نیز غالبا انفرادی است و در تنهایی صورت می گیرد. این افراد دچار بی حالتی در احساس ، خستگی و خسته کردن دیگران ، بی جاذبگی و یکنواختی می شوند و از خنده ، شوخی و مزاح گریزانند. معمولا قادر به نشان دادن احساس پرخاشگری و عناد نیستند و افرادی مردد ، فراموشکار ، گوشه گیر ، بی اراده ، بی هدف ، گیج و دور از واقعیات اطراف خود ، به نظر می رسند. خیال بافی شدید نیز از صفات متداول آن هاست. به دلیل خصوصیات مذکور ، مردانی که این اختلال را دارند غالبا ازدواج نمی کنند و زنان نیز در ازدواج خود ، نقشی انفعالی و غیرموثر دارند.

عوارض بیرونیاین اختلال ، در درجه اول محدودیت شدید روابط اجتماعی و در درجه دوم اشکالات شغلی است ، به ویژه اگر ارتباطات بین فردی از ضروریات شغلی آن ها باشد ؛ گاهی همین امر سبب می شود که افراد مبتلا د ر مشاغلی که در تنهایی انجام می شود و احتیاج به روابط اجتماعی زیاد ندارد ، موفقیت های چشمگیری کسب کنند. در بین افرادی که شغل های انفرادی دارند و نیز بین افراد طبقه محروم جامعه به ویژه گدایان ، این اختلال بیشتر دیده می شود.

3- اختلال شخصیت اسکیزوتایپال

علایم بارز آن شامل ناهنجاری هایی در تفکر ، اراده ، ادراک ، تکلم و رفتار می شود که البته آن قدر مشخص نیستند تا واکنش اسکیزوفرنیک به حساب آیند. هیچ علامت بارز ، مشخص و مداومی برای آن وجود ندارد. اختلال در مضمون فکر ممکن است به صورت افکار خرافی و معجزه آمیز ، تخیلات و اشتغالات ذهنی عجیب و غریب ، افکار اشاره به خود و تفکر پارانویدی تظاهر کند. ممکن است فرد دچار خطاهای ادراکی مکرر شود و در نتیجه به او احساس بی هویتی و بریدن از واقعیت دست دهد. تکلم این افراد نیزمبهم ، نارسا و نابهنجار است؛ البته نه  تا آن حد که در بیماران اسکیزوفرنیک دیده می شود.

این ویژگی سبب اختلال در روابط بین فردی می شود. تحقیقات اخیر نشان داده است که بیماری اسکیزوفرنیا بین اعضای خانواده کسانی که دچار اختلال اسکیزوتایپال هستند ، شایع تر از خانواده های دیگر است. این اختلال ، معمولا روابط اجتماعی و شغلی افراد مبتلا بع آن را تا حدی مختل می سازد ، ولی نه به حدی که آن ها را از کار بیندازد.

گروه دوم

4-اختلال شخصیت هیستریانیک

نشانه های بارز این اختلال عبارت است از:

رفتار شدید هیجانی ، خودنمایی ، نمایشی و برون ریزی ؛ البته همراه با اختلال در روابط انسانی و بین فردی.

افراد مبتلا به این اختلال بسیار سرزنده ؛ نمایشی و پرتحرک هستند؛ تکلم آن ها پرسر و صدا و با حرکات غلو آمیز  دست و اعضای صورت همراه است. هدف آن ها ، جلب توجه دایمی دیگران است. این اشخاص معمولا در مسائل غلو می کنند و به نحو اغراق آمیزی نمایشی رفتار می کنند. محرک های بسیار کوچک ، سبب تحریک عواطف و هیجانات آنها می شود و رفتار غیرمنطقی ، بچه گانه و عصبانیت های شدید توام با داد و فریاد از خود نشان می دهند. این افراد ، تنوع طلب هستند و دایم دنبال هیجان ، خوشحالی و لذت طلبی تازه ای می گردند ؛ البته به سرعت هم از آن ها دلسرد و بی حوصله می شوند. انجام کارهای روزمره و تکراری آنها را بی حوصله می کند. از نظر روابط انسانی ، به ظاهر اشخاصی خونگرم و اجتماعی هستند ؛ اما در واقع ، کم عاطفه و بی احساس هستند. آن ها غالبا به سرعت دوست می گیرند ، ولی در رابطه با آن ها ، بسیار خودخواه ، بی توجه ، بی رعایت ، استثمارگر ، تهدیدکننده ، متوقع و وابسته هستند. در گذشته به این نوع افراد ، شخصیت هیستریک می گفتند.

علاوه بر علایم فوق ، افراد مبتلا به این اختلال غالبا دوران های افسردگی دارند که به تغییرات محیط از قبیل اتفاقات خانوادگی ، شغلی و عاطفی مربوط می شود. در این حالت ، قصد خودکشی و یا حتی احتمال انجام آن نیز وجود دارد . این افراد غالبا علاقه ای به فعالیت های فکری ندارند ؛ اما غالبا استعداد خلاقیت دارند. بسیار تلقین پذیر هستند و به آسانی تحت تاثیر پیشنهادها و اوامر دیگران قرار می گیرند و ساده لوحانه با آنها هم عقیده می شوند. قضاوت های آن ها سریع و بدون وسواس است و هیچ عمق و استحکامی ندارد ؛ زیرا سریع تغییر می کند.

این افراد غالبا از دردهای جسمانی مانند سردرد شکایت می کنند. گاهی به آن ها احساس بی هویتی دست می دهد اگر در شرایط سخت و فشارآور قرار گیرند، ممکن است دچار علایم زودگذر پسیکوتیک بشوند. این اختلال غالبا در زنها دیده می شود. در مورد مردها ممکن است به همجنس بازی نیزکشیده شود. عوارض بیرونی آن معمولا مختل شدن رابطه فرد با افراد دیگر است. این اختلال بسیار طوفانی است و با نابسامانی و ناآرامی همراه می شود و هیچ گاه برای فرد مبتلا به آن ، احساس رضایت دربرندارد. رفتارهای این اشخاص اکثرا بی ثبات و متغیر است و لذا سبب سوء تعبیر دیگرامی گردد.

5-اختلال شخصیت نارسیستیک

علایم بارز این اختلال شخصیت عبارت است از :

احساس شدید خودمهم بینی و شاخص بودن ، تخیلات شدید و دایمی درباره موفقیت ، احتیاج شدید به خودنمایی و جلب توجه و تحسین دیگران ، اختلال بین فردی و عاطفی مانند اتکا و استثمار دیگران. غالبا افراد مبتلا به این اختلال در رابطه بین فردی ، از قطب پرستش یکی تا تحقیر و تنفر از او نوسان می کنند ؛ ولی هیچ گونه احساس صمیمیت و همدردی عمقی نسبت به انسان ها ندارند.

احساس شدید و غلو آمیز خودمهم بینی در این افراد به صورت خودخواهی شدید و خودشیفتگی مداوم تظاهر می کند. استعدادها و پیشرفت های خود را خیلی بزرگ جلوه می دهند. در بسیاری از مواقع ، این احساس خودمهم بینی با احساس بی ارزشی توام می شود. اگر در امری به طور کامل موفق نباشند ، احساس حقارت می کنند. تخیلات آن ها مملو از موفقت هایی در زمینه قدرت ، ثروت ، هوشمندی و عشق های ایده آلی است.

6-شخصیت ضد اجتماعی

حالت بارز این اختلال شخصیت ، وجود رفتار ضد اجتماعی مزمن و مداومی است که در آن ، حقوق دیگران مورد تجاوز قرار می گیرد ؛ ا زقبیل قانون شکنی ها ، الگوهای ضد اجتماعی و عدم تداوم  در حرفه ای که در بزرگسالی نیز ادامه یابد. معمولا این اختلال قبل از سن 15 سالگی شروع می شود.

صفات بارز دوران کودکی و نوجوانی این اختلال نیز عبارت است از دزدی ، دروغگویی ، مشاجره ، فرار از مدرسه و سرکشی در مقابل مراجع قانونی. رفتارهای جنسی این افراد معمولا در نوجوانی و زودتر از دیگران شروع می شود و غالبا توام با پرخاشگری ، مشروب خواری و استفاده از مواد مخدر است. این نوع رفتار در بزرگسالی ادامه می یابد و عدم ثبات در کار و حرفه ، عدم توانایی در اداره خانواده و عدم سازگاری با قواعد و مقررات جاری اجتماع به آن اضافه می شود.

پس از سن سی سالگی ممکن است جنبه های افراطی این رفتارها تخفیف یابد؛ به ویژه مسائلی مانند رفتار شدید جنسی ، مشاجره ، جرم و جنایت و ولگردی. گرچه این افراد از نظر روانی به نظر سالم می آیند ، اما غالبا علایمی نیز نشان می دهند ؛ از قبیل تنش ، عدم تحمل زندگی یکنواخت ، افسردگی و اعتقاد به این امر که دیگران نسبت به آنها خصمانه رفتار می کنند- که در بسیاری از موارد هم واقعیت دارد. اختلال در روابط انسانی و کج خلقی این بیماران حتی تا اواخر سنین میانسالی که رفتارهای ضد اجتماعی افراطی تقلیل می یابد نیز ادامه دارد. تقریبا بدون استثنا در ایجاد ارتباط صمیمی ، نزدیک و مسئولانه در رابطه با خانواده ، دوستان و جنس مخالف ناتوان هستند.

این نابهنجاری غالبا به محدود شدن شدید توانایی های فرد می شود؛ چنانکه در بزرگسالی به صورت انسانی مستقل ، خودکفا و دارای بلوغ روانی درنمی آیند و سال های بسیاری را در موسسه های درمانی و قانونی ، به ویژه زندان ها به سر خواهند برد. بعضی از افرادی که مبتلا به بخشی از این بیماری هستند ، می توانند در جامعه موفقیت هایی به دست آورند ؛ زیرا معمولا در اوان زندگی دچار این عوارض نمی شوند و فقط بعضی از این حالات را دارند.

وراثت و محیط عوامل ایجادکننده این بیماری هستند.

7-اختلال شخصیت مرزی

علامت مشخصه این نابهنجاری ، بی ثباتی در قسمت های مختلف شخصیت است ؛ از جمله خلق و خوی خودپنداری که در روابط بین فردی به نحو بارزی وجود دارد. روابط انسانی معمولا با تنش همراه است و نوسان در عقیده و احساس نیز بسیار دیده می شود. اکثرا این افراد ، رفتارهای غیرقابل پیش بینی انجام می دهند ؛ مانند تکانه هایی که بالقوه می تواند به خود شخص آسیب رساند. غالبا خلق و خویی بی ثبات دارند و نوسانات شدید از یک حالت طبیعی به حالت افسرده و یا خشم شدید ف بی تناسب و غیرقابل کنترل در بین آن ها متداول است.

گروه سوم

8-شخصیت اجتنابی

خصوصیات عمده این اختلال شخصیت عبارت است از:

حساسیت زیاد به طرد، تحقیر و یا شرمنده شدن. با وجود میل شدید به محبت و پذیرش ، احساس خودکم بینی شدید ، باعث ترس از برقراری رابطه عاطفی و اجتماعی آن ها با دیگران می شود ؛ مگر اینکه به این نتیجه رسیده باشند که بدون قید و شرط مورد قبول و پذیرش قرار می گیرند. افراد عادی به شنیدن نظر و ارزیابی دیگران علاقه دارند ، اما این بیماران با کوچک ترین اشاره منفی از سوی مردم ، مستاصل و به شدت متزلزل می شوند ؛ لذا از برقراری ارتباط سالم و صمیمی با دیگران دوری می جویند و در ارتباطات محدودی که دارند نیز دایما منتظرند که دیگران آن ها را تحقیر و تمسخر کنند. آن ها ممکن است با یک یا دو دوست رابطه نزدیک برقرار کنند ، اما تداوم این دوستی ، بستگی به پذیرش بلاشرط آنان از سوی دوستان دارد.

این افراد ، غالبا افسرده و مضطرب هستند و از عدم کفایت خود در برقراری روابط اجتماعی ، خشمگین می شوند. در روابط خانوادگی ، شغلی ، اجتماعی و زناشویی دچار مشکلات زیادی می شوند. شیوع این اختلال در مردان و زنان تقریبا به طور یکسان متداول است. علت اصلی ایجادکننده این مشکل ، اختلالاتی است که در دوران کودکی و نوجوانی بین افراد مهم خانواده در رابطه با کودک و همچنین در برقراری روابط اجتماعی و عاطفی او ، پیش می آید. یعنی ، بی ارتباطی ، تنهایی و نیاموختن روابط اجتماعی در خانواده سبب می شود گه زمینه این نوع اختلال شخصیت در بزرگسالی ایجاد شود. خانواده هایی که در باطه با کودکان خود بی تفاوت ، بی علاقه ، بی ارتباط ، گوشه گیر و بی احساس هستند ، اساس ایجاد این نوع اختلال را در کودک پی ریزی می کنند. این اشخاص بسیار تشنه محبت و پذیرش دیگران هستند ؛ برعکس شخصیت اسکیزوید که منزوی است و علاقه ای هم به برقراری ارتباط اجتماعی ندارد. از این که برای برقراری رابطه راحت و سالم با مردم کفایت ندارند ، رنج می برند و غالبا دچار احساس حقارت می شوند.

9- شخصیت وابسته

علامت بارز این نوع اختلال شخصیت ، فعل پذیری شخص است. فرد مبتلا ، به دلیل عدم اعتماد به نفس و عدم اتکای به خود ، به دیگران اجازه می دهد تا بر او حاکم شوند و حتی اداره امور مربوط به او را به دست گیرند. خودکفایی برای چنین شخصی ، امری است بسیار دشوار ، لذا سعی می کند که انگل وار به دیگران بچسبد. مثلا در ارتباط با همسرش به قدری ضعیف است که به او اجازه می دهد تا در مورد شغل ، محل زندگی ، نوع معاشرت و یا حتی سرگرمی او ، تصمیم گیری کند. کودک مبتلا به این اختلال ترجیح می دهد که اولیای او نوع لباس ، تفریحات و دوستان او را انتخاب کنند و خود هیچ گونه اثر وجودی در این رابطه نداشته باشد. افرادی که غالبا از این اختلال رنج می برند ، اعتماد به نفس ندارند و امتیازات و استعدادهای خود را بسیار حقیر و ناچیز می شمارند. آن ها خود را کم هوش تر و نالایق تر از دیگران تصور می کنند. این افراد معمولا از دستور دادن و حتی تقاضا کردن از دیگران و به ویژه از افرادی که به آنان متکی هستند ، می پرهیزند ؛ زیرا می ترسند حمایت آنان را از دست بدهند و مجبور شوند که به خود متکی شوند. مثلا زنی که این حالت را دارد ، ممکن است صرفا برای این که شوهرش او را ترک نکند ، همه گونه بدرفتاری و خشونت او را تحمل کند.. در این اشخاص ، ترس دایمی از طرد شدن وجود دارد. به همین دلیل ، حتی هنگامی که برای مدت کوتاهی تنها می مانند ، به شدت مضطرب و ناراحت می شوند و باز به همین دلیل ، اشتغال به حرفه ای که مستلزم تنهایی و استقلال می باشد ، برای این اشخاص دشوار است. معاشرین آن ها محدود و منحصر به کسانی می شود که می توانند به آنها اتکا کنند. این بیماری ظاهرا در بین مردان و زنان هر دو متداول است؛ اما بین زنها شیوع بیشتری دارد. از جمله عواملی که سبب ایجاد این اختلال می شود ؛ ابتلا به بیماری طولانی و مزمن جسمی در دوران کودکی و نوجوانی ، جدایی از خانواده و اضطراب حاصل از آن و بی ارتباطی شدید و مرضی اولیا با کودک است.

10-شخصیت وسواسی

مشخصات این نوع اختلال شخصیت عبارت است از :

عدم استطاعت در نشان دادن عواطف گرم و رقیق ، کامل طلبی شدید ، منحصر کردن خود به کار و فعالیت های شغلی حتی به قیمت حذف کردن تفریحات و روابط اجتماعی و انسانی ، بی تصمیمی و اصرار به این که دیگران از طرز انجام کارهای او تقلید کنند. این افراد در سرمایه گذاری مادی و عاطفی بسیار خسیس هستند، مثبا به ندرت از کسی تمجید می کنند و یا به کسی هدیه ای می دهند. هر نوع رابطه با دیگران را بر اساس یک سلسله قواعد و مقررات جدی از پیش ساخته شده ای برقرار می کنند. به نظر دیگران ، افرادی قالبی ، خشک و به شدت مقرراتی جلوه می کنند. در این افراد ،اشتغال ذهنی به قوانین و مقررات ، جزئیات بی ثمر ، بخشنامه ها و دستورات قالبی ، مانع آن ها از داشتن دیدگاهی وسیع و انعطاف پذیر می شود ، مثلا شخص مبتلا به این اختلال ، اگر فهرست مطالبی را که باید در روز انجام دهد ، گم کند ، وقت بسیاری را صرف پیدا کردن آن می کند؛ در حال یکه با کمی فکر به آسانی می تواند همان مطالب را به یاد آورد و به مرحله اجرا بگذارد. معمولا برای انجام کارها ، از نظر زمانی جدول بندی سازمان یافته ای ندارند و فعالیت های مهم را در آخرین لحظات انجام می دهند.

11-شخصیت منفعل- پرخاشگر

حالت بارز این نوع اختلال شخصیت ، عصیان و مقاومتی است که شخص در برابر توقعات جامعه ،از انجام فعالیت های حرفه ای یا اجتماعی از خود نشان می دهد ؛ البته این مقاومت غیرمستقیم بروز می کند و نه مستقیم. نتیجه این نوع رفتار همیشه عدم کفایت شغلی و اجتماعی است ؛ حتی هنگامی که شخص می تواند کفایت و لیاقت بیشتری از خود نشان دهد. از ان جا که این گونه افراد به نحو فعل پذیری پرخاشگری خود را بروز می دهند ، چنین نامی برای آن در نظر گرفته اند. این پرخاشگری در رابطه با شغل ، از طریق رفتارهایی مانند به تاخیرانداختن کار ، تنبلی ، کم کاری ، لجاجت ، بی کفایتی عمدی و فراموشی حساب شده متجلی می شود. افرادی که دایما دیر به جلسات می آیند ، پرونده ها را گم می کنند و یا دایما وعهده هایی می دهند که هیچ گاه به مرحله عمل درنمی آید ، از این جمله هستند ؛ غالب افراد مبتلا به این اختلال دچار عدم اعتماد به نفس هستند و به دیگران متکی می شوند. آن ها نسبت به آینده خود بدبین هستند و هیچ بینشی در این مورد که رفتار خود آنها علت مشکلاتشان است ، ندارند. گرچه این افراد غالبا نسبت به روسا ، کارفرمایان و مراجع دیگر اجتماعی ، احساس عناد ، کینه و پرخاشگری می کنند ، اما هیچ گاه علت این امر را در ساخت شخصیت خود جستجو نمی کنند ؛ لذا همیشه اختلالاتی در روابط شغلی ، خانوادگی و اجتماعی دارند.

علت اصلی ایجاد این اختلال ، مخالفت ها و ضدیت های دایمی مزمن و شدیدی است که از سوی اولیا و جامعه در دوران کودکی ، نسبت به کودک اعمال م یشود .این امر همچنین سبب می شود که کودک نسبت به افراد جامعه سخت خشمگین باشد ؛ اما چون از عواقب بروز خشم خود می ترسد ، از طریق غیرمستقیم و ظاهرا نامروبط ، از دیگران انتقام می گیرد و کینه و خشم خود را بدین طریق تسکین می دهد. این الگوی شخصیتی ، پس از استمرار در زمان و مکان و تقویت ، تثبیت می شود و برای شخص مبتلا به آن ، روال دفاعی مهمی می شود. ( شاملو ،1383)

 

سبب شناسی

1) عوامل ژنتیک

بهترین قرائن نقش عوامل ژنتیک (genetic factors) در پیدایش اختلالات شخصیت از مطالعات اختلالات روانپزشکی در 15.000 زوج دوقلوی آمریکایی برمی آید. بین دوقلوهای یک تخمکی عیار ابتلا توام اختلالات شخصیت چندین بار بیشتر از همین عیار در دوقلوهای دوتخمکی بود. به علاوه طبق یک مطالعه در مقیاس های چندگانه شخصیت و مزاج ، علائق شغلی و اوقات فراغت و نگرش های اجتماعی ، دوقلوهای یک تخمکی که جدا از هم بزرگ شده اند ، تقریبا شباهتی در حد دوقلوهای یک تخمکی با هم بزرگ شده دارند.

اختلالات شخصیت گروه A (پارانوئید، اسکیزوئید و اسکیزوتایپی) در میان بستگان بیولوژیک اسکیزوفرنیک ها  بیشتر دیده می شود. در سابقه خانوادگی مبتلایان به اسکیزوفرنی در مقایسه با گروه کنترل افراد بیشتری مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپی یافت می شود بین اختلالات شخصیت پارانوئید و اسکیزوئید رابطه کمتری هست.

اختلالات شخصیتی گروه B (نمایشی ، خودشیفته ، ضد اجتماعی و مرزی) اساس ژنتیک دارند. اختلال شخصیت ضد اجتماعی با اختلال مصرف الکل رابطه دارد. افسردگی در سابقه خانوادگی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی بیشتر است. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با گروه کنترل بستگان مبتلا به اختلال خلقی بیشتری دارند و بروز اختلال شخصیت مرزی و اختلال خلقی فراوان دیده می شود. رابطه ای قوی نیز بین اختلال شخصیت نمایشی و اختلال سوما تیزه شدن (سندرم بریکه) وجود دارد و بیماران مبتلا به هر دو اختلال علائم مشترکی دارند.

اختلالات شخصیتی گروه C (وسواسی – جبری ، کنفعل ، مهاجم ، وابسته و اجتنابی و نوعی دیگر مشخص نشده) نیز ممکن است اساس ژنتیک داشته باشند. بیمار مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی سطح اضطراب بالاتری دارد. صفات وسواسی – جبری در دوقلوهای یک تخمکی شایع تر از دوقلوهای دوتخمکی است ، و شخصیت های وسواسی- جبری برخی نشانه های مربوط به افسردگی را نشان می دهند. (مثل کوتاهی زمان نهفتگی REM ، نتیجه غیرطبیعی در تست فرونشانی یا دگزامتازون).

2) عوامل بیوشیمیایی

هورمون ها:

افرادی که صفات تکانشی (compulsive traits) نشان می دهند غا لبا سطوح بالاتر تستوسترون 17 ، استرادیول و استرون نیز نشان می دهند. در پستانداران (غیرانسان) ، آندروژن ها احتمال پرخاشگری و رفتار جنسی را بیشتر می کنند ، معهذا نقش تستوسترون در پرخاشگری انسان روشن نیست. تست فرونشانی با دگزامتازون در بعضی از بیماران مرزی دارای علائم افسردگی غیرطبیعی است.

مونوآمین اکسیداز پلاکتی:

پایین بودن MAO پلاکت ها با فعالیت و روابط اجتماعی بیشتر در میمون ها رابطه داشته است. دانشجویانی که MAO پلاکتی آن ها پایین تر بوده در مقایسه با گروهی که MAO پلاکتی بالاتر داشته اند ، زمان بیشتری را در فعالیت های اجتماعی صرف کرده اند. ( کاپلان ،1998)

سبب شناسی اختلال شخصیت مرزی

نظریه های جدید مربوط به خود بر این اندیشه تاکید می ورزند که علت این اختلال ، شکست فرد در رابطه با دیگران (خود هدف یابی) در کودکی است که منتهی به بی ثباتی مکرر رفتار در بزرگسالی می شود (کاهوت ، 1977). شکست در خود هدف یابی در بزرگسالی تنها تاثیرات زودگذری دارند. مثلا قطع ناخواسته یک رابطه عشقی ممکن است موجب تجربه های دردناک متنوعی مانند : از دست دادن عزت نفس ، افسردگی ، و حتی بعضی تظاهرات دیگر بشود ، ولی این رفتارها و احساس ها معمولا زود سپری می شوند و بدین ترتیب ، ویژگی اختلال شخصیت مرزی که مسائل رفتاری دوام دار هستند ، به حساب نمی آیند.

کودک نسبت به شکست های خود در خلال تحول روانی خویش بسیار حساس بوده به ویژه بر رشد عزت نفس وی تاثیر می گذارد. این حساسیت نسبت به شکست ، در مراحل تحول بدنی نیز وجود دارد. وجود دوره هایی از یاس و حوادث غیرعادی در زندگی بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی به چشم می خورد. شخصیت های معروف و سیاستمداران مشهوری ممکن است در این طبقه قرار بگیرند. برای مثال می توان ، لورنس عربستان ، توماس وولف ، و آدولف هیتلر را نام برد که رفتارشان فوق العاده تغییرپذیر و غیرقابل پیش بینی بوده تحمل پذیرش قوانین و مقررات عادی جامعه را نداشتند.

سبب شناسی شخصیت خودشیفته

عده ای معتقدند که این اختلال ممکن است ناشی از تربیت والدین نسبت به فرزندشان باشد، زیرا افراد مبتلا به اختلال خودشیفتگی توقع فوق العاده ای از دیگران دارند (بنجامین ، 1987). نظریه های مربوط به خود معتقدند که این انتظارات ناشی از آن است که روابط همدلی با مراقبت کنندگان رشد نیافته است(کاهوت ، 1978). این موضوع موجب متلاشی شدن احساس خود می شود و به ویژه شخص را مستعد احساسات خالی بودن ، عزت نفس پایین و رفتارهای جبرانی می سازد.   

سبب شناسی رفتار ضد اجتماعی

اختلال شخصیت ضد اجتماعی دیرپا و دوام دار است. اگر این اختلال در کودکی یا اوایل نوجوانی ظاهر شود ، اختلال سلوکی نامیده شده ، و ممکن است تا بزرگسالی ادامه می یابد. چهار منبع بالقوه برای این اختلال مورد توجه واقع شده که عبارت است از:

1. زمینه خانوادگی و اجتماعی  2. نارسایی های یادگیری    3.وراثت 4. بدعملکردی فیزیولوژیایی دستگاه عصبی مرکزی.

1.زمینه خانوادگی و اجتماعی:

رفتار ضد اجتماعی با تجارب دوران کودکی افراد مبتلا در رابطه است. شماری از مطالعات ، دلالت بر آن دارند که از دست دادن یکی از والدین به دلیل مرگ ، طلاق ، جدایی ، و یا بستری شدن طولانی در بیمارستان ، با ظهور رفتار ضد اجتماعی در آینده همبستگی دارد.

2.نارسایی های یادگیری:

بسیاری از متخصصان بالینی ناتوانی احتمالی افراد ضد اجتماعی در عبرت آموزی از تجربه را مورد تاکید قرار داده اند . پریچارد در 1937 این گونه افراد را «کودنهای اخلاقی» نامیده است. کلک لی (1964) در بررسی های خود ، درمی یابد که افراد ضد اجتماعی به ویژه در پند آموختن از تجارب تنبیهی دچار نارسایی بوده ، در قضاوت و داوری ضعیف هستند ؛ با این وجود ، افرادی «فهمیده» و هشیارند. بدین ترتیب اگر آنان از یک ضعف و نارسایی در آموختن رنج می برند ، ممکن است مربوط به کمی دقت آنان باشد. یکی از مواردی که در زمینه ضعف یادگیری در افراد ضد اجتماعی مورد مطالعه واقع شده نارسایی های مربوط به یادگیری اجتنابی است.

مشاهدات کلک لی به ویژه حاکی از آن است که افراد ضد اجتماعی در یادگیری اجتنابی دچار نارسایی هستند. افراد عادی به سرعت می آموزند که اوضاع و احوال را پیش بینی کنند و از موقعیت های تنبیه کننده بپرهیزند. اما افراد ضد اجتماعی ، شاید به دلیل کم انگیختگی و دلواپسی پا یین ، در چنین مواردی قصور می ورزند.

3.رابطه وراثت و شخصیت ضد اجتماعی:

احتمال این که اختلال ضد اجتماعی ریشه ژنتیک داشته باشد از قدیمی ترین باورها ست که مورد توجه قرار گرفته است. اطلاعات مربوط به عامل زیست شناختی در رفتار ضد اجتماعی جالب ولی پیچیده است. در این جا نخست بررسی های مربوط به دوقلوها ارائه می شود ، آن گاه مطالعات مربوط به مردانی که یک کروموزوم y اضافی دارند ، مورد بحث قرار می گیرد . اما قبل از آن ، این نکته باید گفته شود که اغلب این مطالعات مربوط به رابطه بین عوامل زیست شناختی و جنایت است.

بررسی دوقلوها

69  درصد از 216 دوقلوی یک تخمکی مرتکب جرم و جنایت شده اند  ؛ در حالی که فقط 33 درصد از دوقلوهای  دوتخمکی همجنس ، جرم و جنایت های مشابهی را انجام داده بودند . این مطالعات تاثیرات ژنتیک را بر جنایتکاری این افراد مورد تاکید قرار می دهند.

بررسی های فرزند خواندگی

کمترین میزان جنا یتکاری مربوط به کودکانی بوده که پدران واقعی و پدران غیرواقعی آنان مرتکب جنایتی نشده بودند. در حالی که وقوع جرم در کودکان یکه پدران واقعی آنان سابقه جنائی داشتند ، ولی پدران غیرواقعی آن ها چنین سابقه ای نداشتند ، نسبت به گروه قبلی به طور قابل ملاحظه ای افزای نشان می داد. برعکس هنگامی که پدران غیرواقعی کودکان دارای سابقه جنایتکاری بودند ولی پدران واقعی مرتکب هیچ جرمی نشده بودند ، درصد جنایتکاری کودکان پایین بود. این موضوع نشانگر آن است که تمایل به ارتکاب اعمال جنائی ارثی است. جالب است که بالاترین درصد وقوع جنایت مربوط به کودکانی  بود که هم پدران واقعی و هم پدران غیرواقعی آنان سوابق جنایتکاری داشتند. توجیه این موضوع چنین می تواند باشد که این کودکان تمایل به جنایتکاری را از پدران واقعی خود به ارث برده و رفتارهای جنایی را از پدرخواندگان خود آموخته اند(کلانینگر، 1987).

اضافه بودن کروموزوم y

این اعتقاد وجود دارد ، مردی که دارای کروموزوم اضافی y است تمایل به رفتارهای جنایی و تجاوزگرانه دارد. در واقع 5/1 درصد از جنایتکاران و متخلفان که مورد بررسی واقع شده اند ، دارای کروموزم اضافی y بوده اند. شواهد دیگر نشانگر آن است که مردان دارای y اضافی ، بیش از محکومان عادی مرتکب جنایت شده اند. علت این امر چنین بیان شده است : افرادی که دارای کروموزوم y اضافی هستند ، نسبت به مردان عادی از هوش کمتری برخوردارند و شاید این افراد به دلیل هوش کمتر به سختی بتوانند در برابر وسوسه های خود مقاومت کنند. احتمال دیگر این است که مردان دارای کروموزوم y اضافی و هوش کمتر ، نه تنها جرم بیشتری مرکتب شده محکومیت بیشتری دارند، بلکه از مواردی هستند که بیشتر از افراد عادی مورد بررسی واقع می شوند.

بدعملکردهای فیزیولوژیایی

عده زیادی از افراد ضد اجتماعی دارای امواج مغزی غیرعادی هستند. یکی از این نابهنجاریها ، کندی امواج است ، چنان که می توان گفت : امواج مغزی آنان شبیه به کودکان است که خود نشانه ای است از نارسایی در رشد مغز آنان. دومین اختلال : دندانه های مثبتی است که در امواج مغزی افراد ضد اجتماعی ملاحظه می شود. این دندانه ها ناگهانی بوده و مربوط به انفجارهای کوچکی است که از فعالیت مغز ناشی می شود. در امواج مغزی 40 تا 45 درصد از افراد ضد اجتماعی چنین دندانه هایی دیده شده است. در حالی که د ر جمعیت عادی این دندانه ها در حدود 1 تا 2 درصد است. دندانه های مثبت با رفتارهای تکانه ای و خشونت بار همراه است؛ به نحوی که در اکثر افراد ی که مرتکب اعمال خشونت آمیز می شوند دندانه های مثبت وجود دارد ، و این افراد اظهار گناه یا اضطراب درباره عمل خود نمی کنند.

این یافته ها به چند دلیل  قابل تامل هستند : نخست این که اگر  این احتمال وجود دارد که افراد ضد اجتماعی از رشد نایافتگی کرتکس رنج می برند (هیر ، 1978)، بنابراین باید با رشد بیشتر کرتکس ، رفتار ضد اجتماعی آنان کاهش یابد. بررسی های انجام شده این موضوع را تایید می کنند. به ویژه بین سی الی چهل سالگی ، بهبودهای مشخص و معنی داری در رفتار افراد سایکوپات ملاحظه شده است(رابینز ، 1966).

دوم :این که وجود دندانه های مثبت از یک سو نشان دهنده یک اختلال ناگهانی و موقعی در فعالیت امواج مغز و از سوی دیگر غیرعادی بودن کنش دستگاه لیمبیک است ، دستگاهی که دقیقا مسئول کنترل هیجان و انگیزه است. ناتوانی افراد ضد اجتماعی در اجتناب از بعضی رفتارها و صرف نظر کردن از لذات ، به نظر می رسد که شبیه به ناتوانی حیواناتی است که از ناحیه سپتال مغز آسیب دیده اند( نیومن و دیگران ، 1980). بنابراین ، قصور افراد سایکوپات در یادگیری از تجارب تنبیه آمیز ممکن است ناشی از اختلالات فیزیولوژیائی آنان باشد.

بدین ترتیب ممکن است عوامل زیستی در افراد ضد اجتماعی بیش از سوء نیت آنان موجب اختلال شخصیت و رفتار ضد اجتماعی گردد. ( آزاد ،1382)

طرح ریزی درمان اختلال شخصیت

از آن جا که شخصیت ذاتا تغییرنمی پذیرد ، عجب نیست که اختلالات شخصیت عموما به درمان پاسخ نمی دهند. البته راه های دیگری برای کمک به بیماران مبتلا به اختلال شخصیت هست که معمولا در رابطه با عوامل تشدیدکننده ی علائم است . از آن جا که اختلالات شخصیت منجر به مشکلات می شوند که ممکن است درمان هرگونه بیماری را دشوار سازد، تمام بالینگران باید بتوانند مشکلات را ارزیابی کرده و برنامه های درمانی مناسب را تدارک ببینند. این برنامه ها ممکن است به کمک گروه بالینی خودشان یا با ارجاع به خدمات روانپزشکی طراحی شوند.

اهداف درمان

از آنجا که شخصیت معمولا با درمان تغییر نمی کند ، برنامه درمانی باید معطوف به دوره های تشدید اخیر مشکلات ناشی از اختلال شخصیت باشد. این کار به 5 شیوه قابل انجام است.

شناسایی و درمان هرگونه اختلال روانپزشکی همزمان

درمان هرگونه سوء مصرف مواد مخدر

کمک به بیمار برای مقابله یا اجتناب از موقعیت هایی که رفتارهای مساله ساز را برمی انگیزند.

اقدامات حمایتی کلی برای کاهش تنش و افزایش عزت نفس.

حمایت از خانواده.

مدتی طولانی (اغلب برای چندین سال) لازم باشند و درمانگران باید صبور بوده و قادر به تحمل پسرفت های مکرر باشند.

شناسایی عوامل برانگیزنده ی رفتارهای مساله ساز

از بیمار بخواهید یادداشت روزانه از رفتارهایش و موقعیت بروز آن ها تهیه کند . اکثر بیماران با این رویکرد عملی همکاری می کنند و عوامل برانگیزنده را اغلب می توان مستقیما شناسایی کرد. اما گاهی رابطه ی عامل برانگیزنده و پاسخ ، غیرمستقیم است. مثلا ممکن است پرخاشگری یا طرد شدن فرد از یک گروه اجتماعی برانگیخته شود که پاسخ دیگران در برابر فقدان مهارت های اجتماعی در بیمار است. بنابراین درمان باید شامل آموزش مهارت های اجتماعی باشد.

جنبه های عمومی برنامه ی درمانی

برنامه درمان باید واقع گرایانه باشد و روی مشکلات خاص تاکید کند. نه این که درصدد تغییر شخصیت باشد . بیمار باید به روشنی اهداف درمانی را بفهمد و به صورت مداوم به آنها عمل کند. رویکرد کلی آن است که به بیمار کمک شود تا :

مسئولیت اعمال خود را به عهده بگیرد و سعی کند خودش مشکلاتش را حل کند.

. طرح درمانی اختلال شخصیت

اهداف متعادل ، پیشروی آرام

تعیین حد و مرز

کمک برای درس گرفتن از تجارب

تقویت نقاط قوت

کاهش عوامل برانگیزاننده

کاهش مصرف الکل/ مواد مخدر

کمک به خانواده

 

روی اهداف مختصری توافق کرد و تلاش کند به مروز به این هدف ها برسد. پیشرفت معمولا با یک سری گام های کوچک حاصل می شود که بینا بین آن ها شکست هایی به چشم می خورند. برای درمان اختلالات شخصیت ، صبر و حوصله ای گاه در حدود چندین سال لازم است.

اعتماد به نفس خود را به دست بیاورد و از اشتباهاتش پند بگیرد. پسرفت ها را باید به صورت فرصت هایی برای یادگیری بیشتر مشکل قلمداد کرد ، نه به عنوان علایم شکست.

درمان دارویی

اصول ارزش زیادی در درمان اختلال شخصیت ندارد ، ولی کاربردهای اختصاصی اندکی برای آن وجود دارند.

داروهای ضد روانپریشی در شرایط افزایش فشار روانی ، مخصوصا برای شخصیت های پرخاشگر و ضد اجتماعی ، می توانند سبب آرام شدن بیمار گردند.

ادعا شده است که لیتیوم کربنات برای برخی از افراد مبتلا به تغییرات خلقی عودکننده سودمند است؛ قبل از تجویز این دارو باید از یک متخصص نظرخواهی کرد.

در صورتی که تواما اختلال افسردگی وجود داشته باشد ، تجویز داروهای ضد افسردگی ارزشمند است. ادعا شده است که حتی در غیاب اختلالت افسردگی ، تجویز داروهای SSRIs مهارکننده های اختصاصی بازجذب سروتونین) سبب کاهش رفتارهای تکانشی و خودآزاری مکرر می شود.

برخی از منابع معتقدند که کاربامازپین رفتارهای پرخاشگرانه را د ر بعضی از بیماران کاهش می دهد ولی ارزش این دارو مشخص نیست و اگر هم این ادعا حقیقت داشته باشد ، تنها برای تعداد اندکی از بیماران صادق خواهد بود. قبل از تجویز این داروها باید از یک متخصص نظرخواهی کرد.

داروهای ضد اضطراب عموما نباید تجویز شوند ، چون اگرچه ممکن است احساس سلامتی بیمار را افزایش دهند ولی سبب مهارگسیختگی نیز می گردند.

درمان انواع شخصیت

نوع مضطرب ، دمدمی مزاج و نگران:

عموما بیشترین کمکی که می توان به این بیماران کرد ، رفتاردرمانی شناختی است که هدف از آن شناسایی و تغییر روشهای غیرانطباقی برخورد با وضعیت هایی است که برای بیمار استرس زا هستند ؛ همچنین این روش ارتباط میان تفکر و هیجان را نیز نشان می دهد. از میان بیماران این گروه ، افرادی که دارای خصایص وسواسی هستند به احتمال کمتری تغییر پیدا می کنند.

شخصیت های حساس و بدگمان:این بیماران به ندرت از هرگونه درمان روان شناختی سود می برند. هدف از درمان این افراد ، ایجاد اعتماد در آن ها و افزایش تدریجی آن است. این بیماران ممکن است احساسات منفی شدیدی در پزشک خود ایجاد کنند ؛ پزشک می بایست این واکنش ها را در مراحل اولیه شناسایی کرده و از تاثیر چنین احساساتی بر قضاوت بالینی خود اجتناب کند.

شخصیت دراماتیک و تکانشی:

تعیین حد و مرز برای این گروه از افراد بسیار مهم است . باید از رویکرد حل مشکل برای کمک به بیمار استفاده کرد تا وی بتواند با حوادث استرس زایی که موجب برانگیختن رفتارهای غیرطبیعی می شوند بهتر کنار بیاید . روان درمانی پویا غالبا منجر به مشکلات انتقالی شدیدی می شود که کنترل و درمان آن ها مشکل است.

رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی

غالبا عملی ترین هدف درمان ، جلوگیری از تجمع مشکلات ثانویه ای است که در نتیجه ی تصمیم گیری های عجولانه ، ضدیت ناخواسته ی کمک کنندگان احتمالی ، و سوء مصرف داروها و الکل ایجاد می شوند. برخورد با این افراد باید جنبه عملی داشته و حساسیت های بیمار را مورد توجه قرار دهد. رفتارهای گستاخانه یا پرخاشگرانه را باید با بردباری تحمل کرد ؛ گاهی خودداری از پاسخ های خشم آلود به رفتار بیمار به تلاش زیادی احتیاج دارد. به همین دلیل نباید بیماران بالقوه تحریک پذیر و ناشکیبا را زیاد منتظر گذاشت . بیماران پرخاشگر را باید در محلی ملاقات کرد که دسترسی به کمک وجود داشته باشد.

وضعیت هایی که معمولا سبب برانگیخته شدن رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی می شوند نیازمند یک رویکرد حل مساله هستند. تکنیک های کنترل خشم (یک روش رفتاردرمانی شناختی) به بیمار کمک می کنند تا راه های مناسب تری را برای پاسخ دادن بیابد. همان گونه که قبلا اشاره شد گاهی صرف وقت برای کمک کردن به خانواده و مخصوصا کودکان وابسته ، بسیار سودمند است.

فقدان عزت نفس و اعتماد به نفس:

برای کمک به این بیماران باید رابطه مطمئن و خوش بینانه ای ایجاد کرد و از این طریق آن ها را تشویق نمود تا جنبه های مثبت شخصیت خود را مورد توجه قرار داده و اعتماد به نفس پیدا کنند. رویکرد شناختی – رفتاری به این بیماران کمک می کند تا ارتباط میان راههای فکر کردن خود را با پاسخ به وضعیت هایی که سبب احساس شکست و تحقیر در آن ها می شود بشناسند. آموزش ابراز وجود (جرأت آموزی ) به کسانی که بیش از حد سلطه پذیر هستند کمک می کند.( گلدر ،وهمکاران.1385)

پژوهش های مرتبط با اختلالات شخصیت

1-بررسی میزان شیوع علائم اختلالات شخصیت ، خودشیفته ، نمایشی و مرزی در بین دانش آموزان دختر

(    فاتحی وهمکاران ،86   )

در تجزیه و تحلیل نهایی مشخص شد که میزان شیوع علائم اختلال شخصیت ضد اجتماعی 08/0 درصد ، خودشیفته 9/1 درصد ، نمایشی 4/6 درصد ،  و مرزی 08/0 است. این آمار مربوط به دانش آموزانی است که نمره آن ها در آزمون 85 و بالاتر است و دارای علائم جدی اختلال هستند. ولی افرادی که نمره بین 85-74 است ، در صورت فراهم شدن عوامل زمینه ساز ، احتمال زیادی برای ابتلا به اختلال شخصیت دارند. میزان شیوع اختلال در بین این دسته از افراد عبارت است از : اختلال شخصیت ضد اجتماعی 15/1 درصد ، خودشیفته 3/1 درصد ، نمایشی 7/14 درصد و مرزی 9/1 درصد.

2-اختلالات شخصیت و اقدام به خودکشی در دانشجویان(    حسینائی و همکاران ،85   )

دانشجویان اقدام کننده به خودکشی در علائم اختلالات شخصیت اجتنابی ، ضد اجتماعی ، مرزی ، اسکیزوتایپی ، پارانوئید ، خودشیفته ، پرخاشگر – منفعل و آزارطلب تفاوت معناداری با گروه دانشجویان عادی داشتند و میانگین گروه ا


نظرات کاربران:

   BHW در ۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۰۵:۲۴:۰۵
Right here is the right website for anybody who wishes
to understand this topic. You realize a whole
lot its almost tough to argue with you (not that I
personally would want to…HaHa). You certainly put a fresh spin on a subject which has been written about for a long time.
Excellent stuff, just excellent!

   manicure در ۱۳۹۶/۰۲/۰۷ - ۱۱:۴۴:۰۶
First of all I want to say fantastic blog! I had
a quick question that I'd like to ask if you don't mind.

I was interested to find out how you center yourself and clear your
mind before writing. I've had a tough time clearing
my mind in getting my ideas out. I truly do enjoy writing however
it just seems like the first 10 to 15 minutes are usually wasted just trying to figure out
how to begin. Any recommendations or hints? Thanks!

   Marilyn در ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ - ۰۳:۲۱:۵۱
Excellent web site you have got here.. It's hard to find high
quality writing like yours these days. I seriously appreciate individuals like you!
Take care!!

   Kari در ۱۳۹۶/۰۲/۲۸ - ۰۶:۵۱:۵۸
Hi there! Quick question that's completely off topic.
Do you know how to make your site mobile friendly? My weblog looks weird
when viewing from my iphone4. I'm trying to find a template or plugin that might be able to resolve this problem.
If you have any suggestions, please share. Cheers!

   Scott در ۱۳۹۶/۰۳/۱۱ - ۰۶:۴۷:۰۵
If some one needs expert view regarding blogging and site-building then i recommend him/her to visit this webpage, Keep up the nice
work.

   Eduardo در ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۰۷:۲۰:۴۲
I pay a quick visit every day a few web sites and websites to read articles or reviews,
except this blog presents quality based content.


نوشتن دیدگاه