روانشناس ابراهیم رجب پور

روانشناسی بالینی

اختلال وسواس فکری - عملی

نوشته شده توسط: ابراهیم رجب پور در ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۶
دسته بندی:  روانشناسی بالینی» روانشناسی بالینی

 

مقدمه

"وسواس" از اختلالات اضطرابی انسانهاست که پایه ی زیست شناختی دارد.وسواس گاهی از کودکی شروع می شود ولی نمونه های آن را در تمام گروههای سنی می توان مشاهده کرد.این یکی از شایع ترین رفتارهای درونی انسان است و نیرویی بی ریشه ولی قویست که انسان را به انجام و یا بازداشتن از اعمالی وادارمی کند. در آیاتی از قرآن کریم وسواس به معنی افکار بیهوده و مضری آمده که در ذهن خطور می کند. وسواس به عنوا ن بیماریی پیچیده ، آزار دهنده و اسارت آور معرفی شده است که شخص را مجبور می کند تا رفتاری بر خلاف میل و اراده انجام دهد و با آن که می داند افکار و رفتارش بیهوده است ولی خود را در رهایی از آن ناتوان می بیند.مبتلا شدن یکی از اعضای خانواده به این اختلال، علاوه بر اینکه احتمال دارد الگوی دیگران مخصوصاً کودکان واقع شود. یقیناً اثر سویی در کارکرد نظام خانواده خواهد داشت؛ بطوریکه بیم آن می رود مسائل مهم زندگی مورد غفلت قرار گیرد و یا به علت ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواس نزد دیگران، خانواده از معاشرت با دوستان و اقوام دوری نماید. از این رو به شناسایی و راههای پیشگیری از آن می پردازیم به امید آنکه شاهد شکل گیری خانواده های سالم و بالنده باشیم  )سایت ملی پاسخ گویی به سوالات دینی)

 

تعریف وسواس
وسواس در واقع فکر، کلمه و یا تصویر است که به رغم اراده   انسان به هشیاری او هجوم می آورد و سازمان روحی و روانی او را تحت سیطره خود قرارمی دهد و اضطراب گسترده ای را در فرد برمی انگیزد. وسواس خود به دو قسم میشود:
1-وسواس فکری: مثل فکرهای تکرار شونده و آزار دهنده که بی اختیار به ذهنخطور می کنند، مثلاً مادری صورت خون آلود فرزندش را که تصادف کرده، می بیندو...
2-وسواس عملی: در این حالت انسان بدون اراده خود عملی را چندین بار انجاممی دهد، این قسم در واقع به تبع برخی از افکار وسواسی عارض می شود، یعنی انسان بهخاطر این که از افکار وسواسی خود رهایی پیدا کند، بی اختیار شروع به انجام برخی ازاعمال می کند. مثل شستشو های مکرّر(شرفی ،1373)

انواع وسواس:
الف :     وسواس فکری:

1: افکار تکراری درباره احساس آلودگی. (مثلاً از طریق دست دادن با دیگران(
2:  شک های تکراری. (شیر گاز را بسته ام یا نه؟، لباس من که نجس بود با شستنم پاک شد یا نه؟(
3: مرتّب کردن اشیاء به طریق خاص.
4: تکانه های پرخاشگری یا هراس آور، مثلاً فکرهای مکرّر برای صدمه زدن به فرزند خود و یا بر زبان آوردن کلمات زشت در امکان مقدس.
5: نگرانی های افراطی درباره مسائل زندگی (شغلی، تحصیلی و...)

ب :     وسواس عملی: در این حالت انسان بدون اراده خود عملی را چندین بار انجام می دهد، این قسم در واقع به تبع برخی از افکار وسواسی عارض می شود، یعنی انسان به خاطر این که از افکار وسواسی خود رهایی پیدا کند، بی اختیار شروع به انجام برخی از اعمال می کند.
1: رفتارهای تکراری، شستن دست، مرتّب کردن.
2: اعمال روانی مثل: شمارش، تکرار برخی از اشعار که به طور بی صدا که برای کاهش اضطراب و نگرانی صورت می گیرد(دادستان ،1380).

وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مى‏دهد که وسواس همگام با بلوغ و در تغیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مى‏کند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دوره‏اى پدید مى‏آید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مى‏آید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان داده‏اند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسى‏هایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم‏هوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان داده‏اند آنهایى که در زندگى شخصى حساس‏ترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مى‏کنند این بیمارى بیشتر دیده مى‏شود.
پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مى‏شود تا در دیگران، اگر چه ریشه‏هاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنه‏اى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مى‏شود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مى‏شود.
ریشه‏هاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابت‏ها، منع‏ها و… که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مى‏کنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث برده‏اند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شده‏اند، انتقال زمینه‏هاى عصبى مى‏تواند ریشه و عاملى در این راه باشد.

ب) تربیت :
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواس‏هاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایه‏گذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژه‏اى است که در آن کشمکش‏ها و مقاومت‏ها و سرسختى‏هاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواسته‏هاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العاده‏اى را باید قایل شد. بررسیها نشان مى‏دهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مى‏کنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مى‏خواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیت‏خشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
۳- تحقیر کودک:عده‏اى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضه‏اى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمى‏خورى… و از بابت عدم لیاقت‏خود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد تنبیه شده‏اند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنى‏ها:پاره‏اى از تحقیقات نشان داده‏اند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفته‏اى داشته و با ترس و نا امنى همساز بوده‏اند بعدها به چنین بیمارى دچار شده‏اند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشته‏اند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مى‏کوشیدند و سعى داشته‏اند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریک‏بینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منع‏ها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منع‏هاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبت‏خوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان داده‏اند:
- اغلب وسواسى‏ها والدین لجوج داشته‏اند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجت‏بسیار نشان مى‏داده‏اند.
- ایرادگیر و عیبجو بوده‏اند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مى‏دیدند، آن را به رخ فرزندان مى‏کشیدند.
- خسیس و ممسک بوده‏اند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوه‏اى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بوده‏اند و کودک سعى مى‏کرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود. (سایت پزشکان بدون مرز )

نشانه های وسواس
1:  ترس : فرد وسواسی همواره می ترسد که دچار حادثه ناگوار شود( اگر از خیابان عبور کنم، تصادف خواهم کرد) بیمار حتی گاهی برای رهایی از ترس خود که البته کاملاً بی دلیل است دست به کارهای خطرناک می زند.
2:  اجبار و لزوم : فرد در خود احساس الزام به انجام عملی دارد و ناچار است اعمال و رفتاری را به صورت اجباری انجام دهد، بطوریکه فرد با وجود آگاهی از بیماری اش خود را مجبور به انجام رفتارهای تکراری می داند.
3: احساس ناتوانی : در مواجهه با مشکل، احساس ناتوانی و درماندگی می کند و قادر به کنترل آن نیست.
4: دقت و نظم افراطی : فرد در تکرار رفتارهای وسواسی دقیقاً از نظم و ترتیب خاصی پیروی می کند که موجب آزار اعضای خانواده می شود.
5: پرخاشگری : گاهی برای انجام رفتارهای وسواسی دست به کارهایی می زند که با پرخاشگری و عصبانیت و حتی خودآزاری همراه است.
6: وارسی کردن : شخص وسواسی وقتی کاری می کند از انجام آن اطمینان ندارد. مثلاً موقع خروج از منزل دچار تردید می شود: «آیا در را قفل کرده ام؟» «آیا گاز را خاموش کرده ام ؟» و ...
7: شک در انجام فرائض دینی : مثلاً هنگام نماز خواندن وقتی اعمال اولیه را انجام می دهد به این فکر می افتد که آیا تکبیرة الاحرام را گفته یا نه ؟ رکعت سوم است یا چهارم؟ وضو را صحیح انجام داده یا نه ؟
8: تکرار : فرد عملی را بارها انجام می دهد، مثلاً دست خود را بارها و بارها می شوید تا شاید آرام بگیرد.
9: آداب و رفتار خرافی : چنانچه فردی به این نوع وسواس مبتلا شده با شد به برخی از اشیاء خاص حساسیت نشان می دهد. ممکن است معتقد باشد اگر موقع خروج از منزل به شی ء خاص (قفل، دستگیره) دست نزند اتفاق بدی می افتد و یا اشیاء و روزهای خاصی را نحس و یا موجب بدشانسی می داند)اینترنت، مرکز انجمن های تخصصی  )

علایم و ملاک های تشخیصی وسواس

طبق چهارمین مجموعه راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی انجمن روان پزشکی امریکا (DSM- IV 1994)ملاک ها و علایم تشخیصی اختلال وسواس فکری عملی عبارتند از:

1. وجود افکار وسواسی

افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنی که گاهی در حین اختلال روانی تجربه می شوند، ایجاد آشفتگی می کنند، مزاحم و نامناسب تلقّی شده، موجب اضطراب یا نگرانی قابل ملاحظه می شوند.

این افکار، تکانه ها، یا تصورات ذهنی صرفا ناشی از نگرانی های مفرط درباره مسائل واقعی زندگی نیستند.

شخص تلاش می کند این افکار، تکانه ها یا تصاویر ذهنی را متوقف کند، از آن ها اجتناب نماید یا با فکر و عمل دیگری، آن ها را خنثی سازد.

شخص می داند که افکار، تکانه ها یا تصورات وسواسی محصول ذهن او هستند و از خارج به او تحمیل نمی شوند.

2. وجود اعمال اجباری

رفتارهای تکراری (مثل شستن دست و وارسی کردن) یا اعمال ذهنی (مثل نیایش، دعا، شمارش و تکرار لغات به صورت بی صدا) که شخص احساس می کند مجبور است در واکنش به یک فکر وسواسی انجام دهد یا مطابق اصولی که باید به دقت رعایت شوند، عمل کند.

این رفتارهای تکراری یا اعمال ذهنی با هدف جلوگیری از ناراحتی یا رخ دادن اتفاقات و وقایع وحشتناک طرح ریزی می شوند و در عین حال، با آنچه قرار است خنثی یا پیش گیری شود ارتباط ندارند و به وضوح افراطی اند.( استکتی،1376)

اثرات OCD بر خانواده ها

چندان تعجب آور نیست که بستگان، زندگی با عضوی از خانواده را که مبتلا به OCD است، پر استرس می دانند.کوپر، 225 نفر از اعضای خانواده ی بزرگسالان مبتلا به OCD را ارزیابی کرد و گزارش داد، 75درصد آشفتگی در زندگی به خاطر OCD، شامل از دست دادن روابط شخصی، از دست دادن اوقات فراغت و مسائل مالی است.محققان متعددی، درگیری بسیار خانواده ها را با نشانه های OCD مطرح کرده اند.تقریبا 75 درصد بستگان برای همراهی با نشانه های بیماران، تا حدی در تشریفات، اجتناب یا تعدیل رفتار آن ها مشارکت دارند.
با مطالعه ی کودکان، نوجوانان و والدینشان، هیبز ، و همکارانش مشاهده کردند، اعضای خانواده ی بیماران مبتلا بهOCD، سطوح بالایی از هیجان ابراز شده (EE) را که به صورت انتقاد، خصومت و یا درگیری هیجانی زیاد تعریف می شود، نشان دادند.

مجرد ها بیشتر وسواسی هستند

 شیوع وسواس در بین زنان و مردان تفاوت چندانی ندارد، اما در بین افراد مجرد، بیش از افراد متأهل است.

 غلامعلی افروز، در گفت‌و‌گو با خبرنگار بهداشت و درمان فارس، افزود: وسواس به برخی از افکار، اندیشه‌ ها، اعمال پیوسته و ناخواسته که به صورت اضطراری و اجباری وجود فرد را فرا می ‌گیرد، گفته می ‌شود.

او همچنین  افزود: افرادی که اختلال وسواس فکری و عملی دارند، از ماهیت اضطراب ‌آور و ناتوان کننده وسواس‌ های خود آگاه هستند، ولی احساس می‌ کنند که قادر نیستند آنها را متوقف کنند.

افروز اضافه کرد: افراد وسواسی توجه اغراق ‌آمیز نسبت به جزئیات دارند و عموماً تمایل دارند که در گوشه ‌ای آرام باشند. این افراد در تصمیم‌ گیری‌ دچار اشکال جدی هستند، چرا که افکار وسواسی به صورت تحمیل شونده افکار و آگاهی ‌های آنان را فرا گرفته است.

 وی گفت: شیوع وسواس در بین زنان و مردان تفاوت چندانی ندارد، اما متأسفانه در بین افراد مجرد، بیش از افراد متأهل است. شاید یکی از دلایل مجرد ماندن این افراد، همان اندیشه ‌های وسواسی باشد.

اختلال وسواس در بین کسانی که به خانواده های نسبتاً مرفه تعلق دارند، بیشتر دیده می‌شود و به دلایل گوناگون وسواس در بین افرادی که از هوش بیشتری برخوردارند، بیشتر مشاهده می ‌شود.

 افروز اضافه کرد :(وسواس) یک پدیده‌ ارثی نیست، یعنی ژن خاصی عامل انتقال وسواس از پدران و مادران به فرزندان نیست، اما احتمال تقلید از بزرگترهایی که وسواس داشته یا دارند مثل پدربزرگ ‌ها، مادربزرگ ‌ها، پدرها، مادرها و دیگر الگوهای بزرگسال و یادگیری از رفتار می تواند، یکی از زمینه‌های پدید آمدن وسواس در فرزندان باشد(سایت تبیان ).

سبب شناسی وسواس

به طور کلی، نظریه های شناختی بر شیوه شناخت افراد از محیط و از خودشان تأکید دارند؛ این که آنان چگونه پدیده ها را درک و ارزشیابی می کنند، چگونه یاد می گیرند و چگونه می اندیشند. اختلال وسواس فکری عملی نیز از دیدگاه شناختی اختلالی است که ریشه در پردازش های شناختی دارد و فرد افکار، عقاید، و تصورات و تکانه های ناخواسته مزاحمی را تجربه می کند که در او ایجاد تشویش می کنند و حذف آن ها برایش مشکل است.

از سوی دیگر، هنگام ارزیابی و درمان وسواس ها، به آسانی می توان بسیاری از تحریفات شناختی موجود در اغلب درمان جویان وسواسی را مشاهده کرد. چندین نوع از خطاهای شناختی یا عقاید غیرمنطقی که تاکنون شناخته شده اند، شامل مقوله های ذیل هستند.

1. خطر، آسیب؛

2. شک، عدم یقین و تصمیم گیری؛

3. کمال گرایی

4. احساس گناه، مسؤولیت، شرم، تعصّب و اخلاق؛

بسیاری از پژوهشگران معتقدند: افراد مبتلا به اختلال OCD غالبا خطر پیامدهای منفی بسیاری از اعمال را به صورت افراطی و بیش از اندازه براورد می کنند.

حال، سالکوسکیس (1985) اعتقاد دارد که مبتلایان ممکن است واقعا خطر یا آسیب را به صورت افراطی براورد نکنند، بلکه مسؤولیت خود را بیش از اندازه براورد کنند یا به خاطر فرضیات اساسی، خود را سرزنش نمایند.

ناتوانی در تصمیم گیری یکی دیگر از خصوصیات شناختی مبتلایان به OCDاست. در یک بررسی مقایسه ای، فریستون و همکاران او (1993) دریافتند که ناتوانی در تحمّل عدم قطعیت، یکی از مشخصه های مهم نگرش های شناختی وسواسی است.

یکی دیگر از باورهای نادرست مبتلایان OCD این است که انسان باید در همه زمینه ها شایستگی داشته باشد و ناکامی در جامه عمل پوشاندن به عقاید کمال گرایانه باید تنبیه گردد.

پیمتن (Pimten،1987 ) معتقد است: اعمال کمال گرایانه مکرّر در مبتلایان، نشان دهنده کنترل افراطی رفتار است؛ بدین معنا که این افراد می کوشند ادراکات خود را با عطف های ذهنی ویژه ای انطباق دهند.

همچنین پژوهشگران معتقدند: احساس مسؤولیت ادراک شده و احساس گناه، پیش بینی کننده های خوبی برای محتوای فکر وسواسی و اعمال تشریفاتی افراد می باشند در مورد تعصّب و اخلاق مبتلایان به OCD اطلاعات کمی در دسترس است. یافته های گزارش شده توسط استکتی و همکاران او (1991) نشان می دهند که نوع مذهب فرد نقش نسبتا ضعیفی در نشانه شناسی روانی دارد.

راچمن (1997) نیز عوامل ذیل را در سبب شناسی OCD مؤثر می داند:

1. شناخت های نادرست که منجر به ایجاد اضطراب می شوند؛

2. میزان اهمیتی که فرد به افکار وسواسی خود می دهد

(اهمیت افراطی به افکار مزاحم)؛

3. جهت گیری و تحریفات شناختی (خود را مسؤول و مقصّر دانستن برای حوادث ناراحت کننده)؛

4. تعبیرها و تفسیرهای فاجعه آمیز و افراطی از میزان اهمیت افکار مزاحم.

به طور کلی، می توان گفت: افکار و تکانه های مزاحم زمانی می توانند منجر به اغتشاش در افراد شوند که برای فرد مهم باشند و با افکار خود کارِ منفی مرتبط گردند. بنابراین، مشکل به خود افکار مزاحم مربوط نمی شود، بلکه به ارتباط پردازشی آن ها با افکار منفیِ خودکار و باورهای مربوطه برمی گردد(Salkovskis،1995)

تأثیرنمازبروسواس

امام صادق (ع:)
شیطان به وسیله وسواس نمى تواند به ضرر بنده خدا کارى کند، مگر آنکه بنده از یاد خدا اعراض کرده باشد.   
موضوع “وسواس فکری” است که مى تواند مشکلات متعدد و مسائل آزاردهنده بسیارى را براى شخص مبتلا و اطرافیانش به همراه داشته باشد. در این حالت شخص مبتلا ممکن است تصاویرى ذهنى به شکل صحنه هاى وحشتناک و ناراحت کننده بسیارى داشته باشد که هر چه بیمار سعى در مقاومت در مقابل آنها دارد، نمى تواند از آنها خلاص شود. این وسوسه فکرى از موضوعات بسیار کلى مانند سوال ذهنى درباره اینکه: چه کسى خدا را آفریده؟ هدف از زندگى چیست؟ و ... گرفته تا افکار گناه آلوده جنسى و ترس هاى مرضى و .. متفاوت است و تقریبا همه این افکار بیمار را در وضعیت وحشتناکى قرار مى دهند.
اما درست بر خلاف آنچه که در مورد شخصیت هایى مثل “جان بانى یان” (خطیب و مولف انگلیسى در قرن هفدهم) که به شدت از افکار وسواسى در ارتباط با خدا و مذهب رنج مى برد، دیده شده، به نظر مى رسد مذهب و شکوهمندترین جلوه آن یعنى “نماز” مى توانند در زدودن وسواس فکرى نقش بسیار مهمى بازى کنند.
گواه این موضوع نیز یادآورى این مسئله است که در منابع اسلامى وسواس پدیده شناخته شده اى است و از آن به عنوان “وسوسه اى از سوى شیطان” اشاره مى شود؛ به عنوان مثال در کتاب اصول کافى (باب عقل و جهل) آمده است: “در نزد امام صادق (ع) شخصى را به عقل و درایت نام بردند و گفتند او وسواس دارد، حضرت فرمود: چگونه عاقل است که شیطان را اطاعت مى کند؟”
در این مورد حتى منابع اسلامى از قول معصومین (ع) روش هاى متعددى را براى پیشگیرى و درمان وسواس پیشنهاد کرده اند که از آن جمله بهره از ادعیه و اذکار خاصى از جمله (لا اله الاالله) و (لا حول و لا قوه الا باالله) مى باشد که در حقیقت ما حصل همه آن روش ها را مى توان در “ذکر خدا” خلاصه کرد.
در منابع علمى جدید، براى متوقف کردن افکار وسواسى ، علاوه بر درمان هاى دارویى و حتى قبل از آن، از روش هاى خاصى استفاده مى شود که مهم ترین آنها روش “توقیف فکر” نام دارد و بدین ترتیب است که از بیمار خواسته مى شود که به طور عمد افکار وسواسى خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صداى بلند و بیزار کننده، فریاد مى زند: ایست!؟! به نظر مى رسد این عمل جریان فکر وسواسى را متوقف مى کند.
با این وصف برخى از اذکار و توجهات حین نماز، نه تنها با این قبیل روش ها قابل مقایسه است، بلکه بسیار موثرتر به نظر مى رسد.
استفاده زبان و ذهن از ذکر “غیر المغضوب علیهم و لا الضالین” که جدایى راه مومن را از ابلیس و شیطان نشان مى دهد، دستکم ده بار، طى نمازهاى یومیه و فیض بردن از سوره مبارکه “ناس” بعد از حمد، بخصوص توجه آیات شریفه “من شر الوسواس الخناس، الذى یوسوس فى صدور الناس” به عنوان عواملى قدرتمند در توقف افکار وسواسى مطرح هستند.
همان طور که اشاره شد ائمه معصوم (ع) که پزشکان حقیقى بشرند، براى دورى از وسواس “ذکر خدا” را پیشنهاد کرده اند و این فرمان الهى است که:
(اقم الصلوه لذکری) “براى ذکر من نماز را به پا دارید”. (سایت موسسه علمیه السلطان علی بن موسی الرضا علیه السلام)

 

درمان :

براى درمان مى ‏توان از راه و رسم ‏ها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مى‏کند.

1 - تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده، و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مى ‏توانند به آن اقدام کنند.

2 -  تغییر شرایط زندگى : از شیوه‏هاى درمان این است که زندگى بیمار را به محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مسئله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد. بررسی هاى تجربى نشان مى ‏دهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى، بهبود کامل حاصل مى‏شود.

3 - ایجاد اشتغال و سرگرمى: تطهیرهاى مکرر و دوباره‏کارى‏ها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصت کافى براى انجام آن در خود احساس مى‏ کند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبت‏به برخى از امور بى‏اعتماد گردد، از جمله وسواس.

4 - زندگى در جمع : فرد وسواسى را باید از گوشه ‏گیرى و تنهایى بیرون کشید. زندگى در میان جمع خود مى‏تواند عاملى و سببى براى رفع این حالت‏ باشد. ترتیب دادن مسافرت هاى دسته جمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصاً در افرا کمرو مؤثر است.

5 -  شیوه‏هاى اخلاقى : رودربایستى‏ها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى به نحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مى‏ شود. طرح سؤالات انتقادى توأم با لطف و شیرینى، به ویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مى‏ تواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که «انتقاد» به «ملامت» منجر نشود و روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مى ‏دهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عُرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مى ‏تواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.

6 - تنگ کردن وقت : بیش از این هم گفته ‏ایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصت‏ ببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم است ‏با استفاده از فنون و شیوه‏هایى او را به کارى مشغول دارید و به امر و وظیفه‏ اى وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست است‏ سریعاً انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامه‏ اى در مواردى مى‏تواند به صورت جدى در درمان مؤثر باشد.

7 -  زیر پا گذاردن موضوع وسواس:  در مواردى براى درمان بیمار چاره‏اى نداریم جز این که به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که او آن را نجس مى‏ داند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مى‏ شمارد و به نماز بایستد و وظیفه‏ اش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را واداریم تا همان کارى را که از آن مى‏ ترسد انجام دهد. تنها در چنین صورتی است که در مى ‏یابد هیچ واقعه ‏اى اتفاق نمى‏ افتد.

شیوه‏هاى اصولى در درمان وسواس:

الف) روان پزشکى: اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلى ‏اش در روان پزشکى به او اجازه مى‏ دهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشه‏یابى‏ها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود 300-200 ساعتى هم در رابطه با شناخت‏ خویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوه‏هاى دیگرى را که براى درمان لازم مى ‏بینند به کار گیرند.

گاهى لازم است که بیماران را در مؤسسات روان ‏پزشکى یا در بیمارستان‏ها به طرق روانکاوى و روان‏درمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است؛ به ویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.

ب) روان درمانى : این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روان شناس صورت مى‏ گیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که براساس روابطى نسبتاً طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مى‏ رود. درمان اختلال به‏ صورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مى ‏گیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است از دارو استفاده شود. البته اصل بر این است که براساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.

اصول روان درمانى: در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبه‏ها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:

الف - اصلاح محیط : غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبه ‏هاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرت ها، فعالیت هاى تفریحى، گردش ها، تلاش هاى جمعى، مشارکت ها در امور،... است.

ب - ارتباط خوب و مناسب : در روان درمانى آنچه مهم است، داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق به جانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... است.

ج - روانکاوى و روان درمانى : که در آن تلاشى براى ریشه ‏یابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود، گشودن عقده‏ها ، توجه دادن بیمار به ریشه و منشاء اختلال خود، القائات لازم و... است(علی زاده)

مداخلات خانواده درمانی

محققان متعددی به مزیت های استفاده از گروه حمایتی، هم برای بیماران و هم برای اعضای خانواده توجه کرده اند. مارکس و همکارانش، یک گروه باز ماهانه را برای اعضای خانواده و بیمارانی که درمان رفتاری انفرادی اولیه برای OCD را کامل کرده بودند، در نظر گرفتند. دراین گروه، اعضای خانواده در مورد تاثیر نشانه های OCDبر خانواده و طرح های راهبردهای های مقابله ای وتمرین های رفتاری تعلیم داده شده در گروه، بحث می کردند. اخیرا گزارش های متعددی در مورد طرح ریزی کانون های آموزشی - روانی برای گروه های حمایتی با زمان محدود ارائه شده اند. گروه های مذکور در مورد تشخیص، ارزیابی، نظریه های OCD ، ودرمان رفتاری که شامل قرار گرفتن درمعرض پاسخ و متوقف کردن اعمال وسواسی، داروها و جلوگیری از بازگشت بود، جلساتی برگزار کردند.هدف های گروه آموزشی -روانی شامل بهبود عزت نفس، بیان احساسات و تجربیاتی که بیماران در آن ها سهیم هستند، پذیرش محدودیت ها ی واقعی بیماران و یادگیری راهبردهایی برای مقابله با نشانه های OCD بود. ضرورت استفاده از همکاران رهبر گروه، برا ی ارائه ی پاسخ مناسب به نیاز های هیجانی اعضای گروه، تأیید شده است.
مطالعات مورد ی، فواید ی را برای همراهی والدین در درمان برای کودکان و بزرگسالان جوان نشان داده اند. در یک مطالعه ی کنترل شده با یک نمونه ی کوچک، امل کمپ و دلالگ نتیجه ی درمان بیماران هلندی درمان شده با رفتار درمانی را، با همسران یا بدون همسران به عنوان کمک درمانگر، مقایسه کردند. متاسفانه، هدف از مداخلات آموزشی روانی در کاهش تعارض یا بالا بردن ارتباط، توصیف نشده است. بیماران درمان شده با کمک همسران، در پس آزمون بهبودی بیش تری یافته بودند، اما در پیگیری چنین نتیجه ای به دست نیامد. در یک مطالعه ی بزر گ تر در مورد درمان 50 بیمار به کمک همسران، بعد از درمان یا در پیگیری، تفاوتی مشاهده نشد. گر چه بهبود در رضایتمندی زناشویی گزارش شد. مهم است به یاد داشته باشیم که در این مطالعات ، همسران آموزش خاصی در مورد رفتار با بیمار با توجه به نشانه هایش، ندیده بودند. بهر حال، در گزارش دیگری، امل کمپ و همکارانش، حضور شریکان را درمان موثر دانستند و بر ارتباط هم دلانه به عنوان عامل مهم در اخذ نتیجه ی مثبت تاکید کردند.
یافته های منفی امل کمپ و همکارانش درنمونه ی هلندی، با مطالعه ی مهتا درباره ی درگیر شدن اعضای خانواده در درمان در هندوستان، در تضاد بود. حضور اعضای خانواده در درمان پیشگیری از پاسخ و در معرض پاسخ قرار گرفتن برای 30 بیمار در هندوستان، به بهبود معنادار و بیش تر نشانه های OCD، حالت خلقی و عملکرد شغلی و اجتماعی، در مقایسه با درمان بدون کمک در پس آزمون و در پیگیری، انجامید.
دو مطالعه بر کاهش توافق خانواده در نشانه های OCD تمرکز کردند. تورنی کرافت ، کولسون و مارکز ، انجام کار ی کنترل شده را برای کاهش درگیر شدن بستگان در درمان نشانه های OCD گزارش دادند. برنامه ی درمانی بیماران بستری آن ها، بر خود درمانی و آموزش بستگان برای کمک به برنامه ی درمانی تاکید داشت. رفتار درمانی شامل جلوگیری از پاسخ، به علاوه ی راهبرد هایی برای خودکنترلی و آموزش های مهارت های اجتماعی می شد. مؤلفه ی خانوادگی برکاهش درگیری بستگان در اعمال آئینی (وسواسی ) با آموزش آن ها برای کنترل رفتار بیمار و تشویق خود افشاگری، به شیوه ای غیر انتقادی تمرکز کرد. بستگان تحت نظارت درمانگر در بخش، عمل می کردند. یافته ها، کاهش نشانه های OCD را در حدود 45 درصد در زمان مرخص شدن( 47N=) و 60در صد در شش ماه پیگیری (22n=)، با بهبودی همایند در عملکرد از 33 درصد (در محل کار ) به 48 درصد (در خانه ) در پیگیری، نشان دادند.اخیرا، درکوششی که توسط گرونز(16)، نزیروگلو (17)و مک کی (18) انجام شد، مزایای مشارکت بستگان را دریک گروه آموزشی روانی 8 هفته ای که برای کمک به کاهش نشانه هایOCD تشکیل شده بود، بررسی کردند. 28 بیمار، درمان فردی را از طریق ارائه و جلوگیری از پاسخ، دریافت کردند که در آن به طور تصادفی تعیین شده بود، بستگان آن ها در گروه درمانی مشارکت داشته باشند یا نه. بیمارانی که اعضای خانواده ی آن ها درگروه بودند، کاهش بیش تری در نشانه های OCD نشان دادند (نمره ی وسواس اجباری ییل براون از 27 به 18/4 کاهش یافت ) و در خلق افسرده، با آن هایی که بستگانشان شرکت نکرده بودند، مقایسه شدند (YBOCS از 24/1 به 21/3 کاهش یافت. بهبودی درپیگیری یک ماه بعد هم باقی بود. چون این گروه از بیماران عموما در درمان صعب العلاج بودند، یافته های تحقیق به عنوان مدرکی از حداقل بهبودی در نمونه ی «خانواده درمان نشده »در نظر گرفته شدند. همچنین، افسردگی و اضطراب در بستگانی که در گروه آموزشی شرکت کرده بودند، کاهش یافت. این که کدام جنبه از تغییر در رفتار بستگان، در بهبود نتیجه ی درمان بیماران مؤثر بوده، سؤال مهمی برای تحقیقات آینده است.
ما یک مطالعه ی کنترل نشده ی 10تا 12 هفته ای «رفتار درمانی چند خانواده ای »(19 )را روی 19 بیمار بزرگسال مبتلا به OCD و اعضای خانواده شان کامل کردیم. اعضای خانواده و بیماران با هم آموزشی درباره ی OCD و درمان جلوگیری از پاسخ وسواسی دریافت کردند. جلسات پیگیری 6 ماهه، به خانواده ها در بررسی پیشرفت و شناسایی دیگر نیازها کمک کرد. نمرات YBOCS به طور معناداری در پس آزمون از میانگین 23 به 17 کاهش یافت و در پیگیری، بهبودی مشاهده شد. بهبودی در عملکرد خانواده ها بیش تر بود. عملکرد خانوادگی ضعیف در نقش ها و ارتباط، نتیجه ی بد در نشانه های OCD را پیش بینی کرد. این یافته ها، نیاز به مطالعه ی بیش تر روی این روش خانوادگی چند گانه ی مقرون به صرفه را که ثابت شده برای درمان بیماری روانی مزمن خیلی مفید است، نشان می دهند؛ به خصوص مزایای بلند مدت این روش کاملا نوید بخش به نظر می رسد.
گزارشات مربوط به مداخله ی خانوادگی در مورد درمان OCD کودکان، کاملا امیدوار کننده اند. پیاسنتیتی (20) و همکارانش، داده هایی را برای استفاده ازآموزش روانی و رهایی از نشانه های OCD کودک و مداخله برای جلوگیری از تعارض و ناآرامی خانواده تهیه کردند. نزدیک به 80 درصد از42 بیمار، به این برنامه به خوبی پاسخ دادند؛ گرچه تمامی مؤلفه های خانوادگی را دریافت نکرده بودند. اخیرا، واترز (21)، بارت (22)و مارچ (23)، داده های پایلوت در مورد کارامدی درمان رفتاری شناختی خانواده را برای هفت کودک مبتلا به OCD تهیه کردند. درمان شامل مؤلفه های آموزش، مشارکت والدین در «آموزش آرام گرفتن »به کودک، مدیریت اضطراب والدین، حمایت خانواده از آموزش و مهارت های حل مساله می شد.
مطالعاتی که در بالا مطرح شد، هنوز چندان قطعی نیستند که آشکارا اثبات کنند، آیا درگیر شدن بستگان در رفتار درمانی OCD به طور معنا داری نتیجه را بهبود می دهد یا نه. به هر حال یافته ها نوید بخش هستند. یافته های تحقیقات گسترده در مورد ویژگی ها ی خانوادگی اسکیزو فرنی ها که نتیجه ی درمان خانوادگی را برای اختلال پیش بینی می کردند، برای تحقیق در مورد OCD می توانند الهام بخش باشند(سایت مغان ارس)

شناخت درمانی :تفکر در مورد افکار
تمرکز عمده شناخت درمانی به معنایی است که ما به وقایع،افکار وتصورات می دهیم.هر چقدر ما بیشتر به چیزی منفی بنگریم به همان نسبت بیشتر احساس عاطفی منفی خواهیم داشت.افرادبشر به آسانی می توانند چیزها را به طور بد تفسیر کنند وبه آنها بیش از آنچه سزاوار باشندمعنی منفی بدهند .در مورد افراد مبتلا به وسواس مشکل اصلی وعمده این است که آنها حتی افکار ،شک وتردیدها وتصورات طبیعی را به طور غیر طبیعی تفسیر می کنند شناخت درمانی همچنین باعث می شود که احتمال بروز مجدد OCD بسیار کمتر بشود. این. کار با توجه به شناخت وآگاهی بیمار از مشکلات انجام می گیرد.شناخت درمانی ابزاری در اختیار شما قرار می دهدکه با استفاده از آن بتوانیداز بروز مجدد بیماری جلوگیری کنید.علاوه بر این شناخت درمانی باعث می شود که افراد مبتلا به OCD زمانی که بر آن غالب شده وآن را از بین می برند دچار افسردگی نشده واحساس شرم نکنند.

اشتباه فکر کردن
درک وشناخت اشتباه فکر کردن (گاهی به نام تحریف شناختی گفته می شود)کلید اساسی شناخت درمانی می باشد.این نوع فکر کردن تنها مربوط به افرادمبتلا به OCD نمی باشدبلکه افراد طبیعی نیز هر از چند گاهی دچار این نوع فکر کردن می شوند.

تفکرماوراءالطبیعه
تفکر ماورا الطبیعه باورهایی هستند که فرد می پندارد دارای قدرتی است که می تواند وقایع خوب وبد را تحت کنترل قرار دهد وهمین امر منجر به بروز رفتارهای خرافی می شود .تفکر خرافی ویا ماوراالطبیعه در افراد مبتلا به OCD بسیار رایج است.هدف این نوع شیوه تفکر این است که ما افکار مزاحم ،تصورات واضطرابها را بدون اینکه فعالیت ویارفتاری از خود نشان دهیم بپذیریم وبدانیم که می توانیم به طور خارق العاده از وقوع وقایع جلوگیری کنیم .
برای اینکه بتوانید افکار خود را عاری از قدرت فرض کنید ،پیشنهاد می کنیم که از خرافات مثبت استفاده کنید.بدین ترتیب که وقتی سعی می کنیم وقوع چیزها ووقایع بد را در ذهن داشته باشیم ،آنوقت باید بگوییم که این امر هرگز نمی تواند اتفاق بیفتد.چیزها ووقایع بد هر از چند گاهی برای همه اتفاق می افتند ولی این امر بدان معنی نیست که ما آنها را جزءسرنوشت خود بدانیم.

فاجعه سازی

افراد مبتلا به OCD از افکار مزاحم ،تصورات وشک وتردیدهای خود به طور غیر منطقی وغیر طبیعی تفسیرهای فاجعه آمیزی می کنند.یکی از روشهای مبارزه این است که موضوع مورد تفسیر را بخوبی شناسایی وسعی کنید آن را به شکل دیگری تفسیر نمایید.

تفکر سفید یا سیاه
منظور از تفکر سیاه یا سفید این است که فرد در هر مورد منتهی الیه آن را در نظر بگیرد مثلاً
می گوید این امر یا درست است یا غلط ،سفید است یا سیاه .مشکل عمده در این زمینه ،نهایی نگریستن است واینکه نهایت ومنتهی الیه هر چیزی را باید در نظر گرفت.
برای برطرف کردن تفکر سفید یا سیاه لازم است که برای تفکر خود میزان ودرجه قایل شویم،یعنی همانند دماسنج،افکار مانیز باید درجه داشته باشد .این امر همانند چیزی است که ما آن را روش زنجیره ای می نامیم .

مدل ژنتیکی :
تحقیقات نشان داده اند که پنج در صد افراد بسیار نزدیک به فرد مبتلا به OCD در مراحلی از زندگی دارای علائم ونشانه های وسواس بوده اند. در واقع می توان گفت که علایم ونشانه های وسواسهای فکری –عملی (نه بیماری وسواس فکری- عملی ). تنها در ده تا پانزده در صد افراد بسیار نزدیک فرد مبتلا به OCD دیده می شود. بنابراین می توانیم بگوییم که در این زمینه عوامل ژنتیکی بیش از عوامل اجتماعی دخالت دارند. حتی اگر افرادی به طور ژنتیکی مستعد مبتلا شدن به OCD باشند ،باید این استعداد به وسیله عوامل اجتماعی جرقه زده باشد واگر شرایط زندگی اجتماعی خوب باشد ممکن است فرد هرگز به وسواس مبتلا نشود.

فرضیه نقص سروتونینی:
بعضی از طرفداران عوامل زیستی در OCD بیشتر به نقش سروتونین در مغز اهمیت می دهند(یاری یارا،توبیا،ببیریان،نزیروگولا،و باگاوان،1997). سروتونین یکی از مواد شیمیایی بدن است که در دستگاه عصبی جریان دارد.آنها این بحث را به طور غیرمستقیم بر اساس یافته های تحقیقات بالینی وحیوانی مطرح می کنند .در چندین مطالعه قبلی مشخص شده است که کلومی پرامین ،نشانه های وسواسی فکری ،عملی را کاهش می دهد .تحقیقات حیوانی نشان داده است که این ترکیب سد کننده قوی ونسبتاً انتخابی جذب مجدد سروتونین است .آنها اینگونه فرض می کنند که ممکن است اختلال وسواسی فکری عملی در اثر نقص در سیستم سروتونین بوجود آید .سروتونین خون بیماران مبتلا به اختلال وسواسی فکری عملی که دارو مصرف نمی کردند نسبت به گروه کنترل به طور قابل ملاحظه ای کمتر بود .پس از درمان با کلومی پرامین ،نشانه های وسواسی فکری عملی کاهش یافت.
فلمنت،راپا پورت ،مورفی،برگ ولیک (1987) تایید روشنتری را برای فرضیه نقص سروتونینی ارائه می کنند .در مطالعه آنها هدف اصلی ارزیابی آثار سروتونینی کلومی پرامین در کودکان ونوجوانان مبتلا به اختلال وسواسی فکری عملی بود .آنها دریافتند که درمان کلومی پرامین کاهش قابل ملاحظه ای را در تمرکز پلاکت سروتونین ایجاد کرد .همچنان که مولفان اشاره کردند ، این تغییر به «مقدار زیادی با پاسخ درمانی مرتبط به نظر می رسد » با وجود این آنها متذکر شدند که دیگر ویژگی های عصبی دارو شناختی کلومی پرامین می تواند در اثر بخشی درمان نقش داشته باشد.

نظریهروانکاوی:
بر طبق این نظریه،نوروز وسواس فکری-عملی در مرحله مقعدی رشد که طی آن آموزش تخلیه صورت می گیرد آغاز می شود.شخص مبتلا به اختلال وسواسی فکری-عملی حتماً در این مرحله مشکلاتی داشته که بعداً منجر به خصوصیات خشکی،کنترل افراطی،برنامه ریزی و دیگر صفات یا رفتارهای وسواسی فکری-عملی بررسی کردند،در سه مطالعه تجربی که مشکلات آموزشی تخلیه را در کودکان مبتلا به وسواس فکری-عملی بررسی کردند،در17 مورد از 18 مورد هیچگونه شواهدی مبنی بر آموزش تخلیه سخت گیرانه به دست نیامد.


نظریه یادگیری و مدلهای شرطی سازی
نظریه های یادگیری زیادی وجود دارد(بولز،1979) که از برخی از آنها برای تبیین اختلال وسواسی فکری عملی استفاده شده است.،اما به نظر می رسد که نظریه یادگیری دو عاملی(ماورر،1960)بیش از همه مورد استفاده بوده است .در این نظریه فرض بر آن است که افکار وسواسی به این دلیل ایجاد اضطراب می کنند که در تجربه فرد آن افکار با محرکهای اضطراب بر انگیز غیر شرطی همراه بوده اند .لذا افکار وسواسی ایجاد اضطراب شرطی می کنند ،که کاهش آن برای فرد تقویت کننده است .اعمال وسواسی به این دلیل ایجاد ونگهداری می شوند که موجب کاهش اضطراب می شوند .این اعمال وسواسی از طریق زنجیره ای کردن پاسخ ،ساخت می یابند.بنابراین عامل اول شرطی سازی کلاسیک پاسخ اضطرابی است،وعامل دوم شرطی سازی ابزاری رفتار وسواسی است که از طریق کاهش اضطراب تقویت می شود (یعنی تقویت منفی)
مدل راچمن هاجسن
راچمن وهاجسن (1980) چهار عامل تعیین کننده برای اختلال وسواس فکری عملی مطرح کردند :
1.مولفه ژنتیکی افزایش قابلیت برانگیختگی ،2. آشفتگی های خلقی ،3. یادگیری اجتماعی و 4. مواجهه با یادگیری خاص .آنها رفتارهای وسواسی فکری عملی را همچون پیوستاری فرض می کنند که الگوی غیر انطباقی اختلال وسواسی فکری عملی اوج آن است .برای آنها مهمترین سئوال برای فهم اختلال وسواسی فکری عملی به این شرح است :چه چیزی رفتار وسواسی را ایجاد می کند وچه چیزی آن را نگه می دارد؟ در این فرایند به جای یک علت خاص ،فرض بر تعیین کننده های متعدد است .آنها مطرح می کنند که پرسش در مورد علت پر حرفی مفرط معنایی بیش از پرسش در مورد علت شستن افراطی دست در بر ندارد .در هر دو مورد سئوال مفیدتر این است که:چه شرایطی پر حرفی افراطی یا شستن افراطی دست به طور وسواسی را افزایش می دهد ؟

مدل نظامهای خانوادگی
در زمینه نظامهای خانوادگی تنها یک نظریه وجود ندارد .لیکن نظریه های مختلف دارای بعضی فرضیات بنیادی مشترکی هستند .در این نظریه ها به تشابهات در درون بافت میان فردی یعنی خانواده شخص توجه می شود.نشانه ها بیانگر بد کارکردی نظام هستند .نظام مشتمل است بر روابط یا الگوهای تعامل بین اعضای خود .فرد( ونشانه ها) از اعمال دیگران تاثیر می پذیرد ودر مقابل ،بیشتر به صورت چرخشی ، بر آنها تاثیر می گذارد تا به صورت خطی.به علیت به عنوان یک توالی متقابل توجه می شود یا حتی ممکن است علیت به عنوان یک مفهوم به نفع یک «الگوی به هم پیوسته » در چرخه خود – بازگشتی رویدادها بدون هیچ آغاز یا پایان واقعی ،نفی شود .هدف درمان اساساًتغییر الگوهای ارتباطی است .
برای مثال تشریفات شستن دست یک کودک ممکن است نشانگر بخشی از الگویی باشد که در آن یک مادر کمالگرا ،پر توقع به جای برخورد با شوهرش که از او فاصله می گیرد به طور افراطی به مسائل پسرش می پردازد(یاور وحدتی ،1388)

 مراقبت شخصی:

اختلال وسواس، یک بیماری مزمن است بدین‌‌معنا که می‌تواند به‌مدت طولانی، بخشی از زندگی شما را تشکیل دهد. با این حال، مراقبت شخصی، یکی از عوامل کنترل‌کننده و تخفیف‌دهنده‌ی این اختلال می‌باشد.مراحل مراقبت شخصی، شامل موارد زیر است :
- به برنامه‌ی درمانی خود ادامه دهید حتی اگر در بعضی مواقع ، ناراحت‌کننده و مستلزم مبارزه‌طلبیدن باشد.
- داروهای خود را طبق دستور مصرف کنید و درخصوص عوارض جانبی و موارد دیگر، با متخصصان این امر مشورت کنید.
- به منظور در میان نهادن تجربیاتتان در شرایط مشابه با دیگران، به یک گروه حمایتی ملحق شوید.
- لیستی از حمایت دوستان محبوبی که در مواقع سخت می‌توانند موجب دلداری‌تان شوند را تهیه کنید.
- در مورد اختلالتان، اطلاعات کسب کنید تا این‌که فرق بین واقعیت و افسانه را دریابید.
- به‌جای منزوی شدن، در فعالیت‌های اجتماعی مشارکت کنید(سایت تبیان).

لیست ضررهای وسواسی:

 لیستی از ضررهای وسواسی بودن تهیه کنید و دم دست بگذارید هرگاه به ضرری دیگر آشنا شدید به آن اضافه کنید و آن را وارد لیست کنید حال این موارد را وارد لیست کنید و درباره این ضررها فکر کنید لیست را از خود دور نکنید و زود به زود مرور کنید.
1 :تلف شدن وقت های مفیدی که دیگر ممکن نیست بازگردد.
2 :اضطراب و تشویش فکری و عدم نشاط در زندگی.
3


نظرات کاربران:

   BHW در ۱۳۹۶/۰۲/۰۴ - ۰۵:۳۸:۴۶
It's amazing in support of me to have a web site,
which is useful in favor of my knowledge.
thanks admin

   Gregory در ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ - ۰۵:۱۵:۱۱
For newest information you have to visit the web and
on internet I found this web page as a most excellent website for latest
updates.

   Mason در ۱۳۹۶/۰۲/۲۸ - ۰۷:۱۶:۴۱
What's up, yup this post is actually nice and I have learned lot
of things from it regarding blogging. thanks.

   Rhea در ۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۱۶:۳۰:۵۶
My programmer is trying to convince me to move to .net from PHP.
I have always disliked the idea because of the expenses. But he's tryiong none the less.
I've been using WordPress on various websites for about
a year and am worried about switching to another platform.
I have heard excellent things about blogengine.net. Is there a way I can transfer all my wordpress posts into
it? Any kind of help would be greatly appreciated!

   token generator for chaturbate در ۱۳۹۶/۰۶/۱۵ - ۱۳:۳۸:۲۲
Hey there! I know this is kinda off topic but I'd figured I'd ask.
Would you be interested in exchanging links
or maybe guest authoring a blog article or vice-versa? My site addresses a lot of the same topics as yours and
I feel we could greatly benefit from each other. If you happen to be interested feel free to shoot me an e-mail.
I look forward to hearing from you! Great blog by
the way!

   Alma در ۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۰۴:۵۴:۱۱
Way cool! Some extremely valid points! I appreciate you
penning this post plus the rest of the website is
also really good.


نوشتن دیدگاه